یااا صاحب زمان

ساخت وبلاگ
فزایش زنان بی سرپرست در آخرالزمان رسول خدا (ص) می فرماید: «از نشانه های قیامت این است که مردان کم می شوند و زنان بسیار. تا آن جا که هر پنجاه زن یک سرپرست خواهند داشت». (منبع: کتاب الشیعه و الرجعه)شاید این وضعیت بر اثر افزایش تلفات جانی مردان باشد که در جنگ های پی در پی و طولانی صورت می گیرد.نیز آن حضرت می فرماید: «قیامت بر پا نمی شود، مگر آن که روزگاری فرا رسد که به دنبال یک مرد، حدود سی زن به راه افتد و هر کدام از او تقاضا کند که با او ازدواج نماید». (منبع: مسند طیالسی)حضرت در روایت دیگری می فرماید: «خداوند دوستان و برگزیدگان خود را از دیگران جدا می کند تا این که زمین از منافقان و گمراهان و فرزندان آنان پاک شود. زمانی فرا رسد که پنجاه زن با یک مرد روبه رو شده، یکی می گوید: ای بنده خدا! مرا بخر و دیگری می گوید: به من پناه ده». (منبع : فردوس الاخبار) اَنس می گوید: پیامبر (ص) فرمود: «قیامت برپا نمی شود، مگر آن که زمانی فرا رسد که (براثر تلفات مردان و کثرت زنان) زنی کفشی را در راه بیابد و (از روی دریغ و افسوس) گوید: این کفش از آن مردی بوده است؛ در آن روزگار، برای هر پنجاه زن، یک سرپرست خواهد بود». (منبع : امالی شیخ مفید) اَنس می گوید: آیا نمی خواهید حدیثی را که از پیامبر (ص) شنیدم، نقل کنم؟ پیامبر (ص) فرمود: «مردان از بین خواهند رفت و زنان باقی می مانند». (منبع عقد الدرر و همچنین کتا یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 160 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

  در شبهای بی قراری قرار من باش؛ در لحظه های بی پناهی پناه من باش مگه نمیگی تو دل همه هستی؛ پس چرا دل من بیقرارته؟ مگه نمیگی پا به پای همتون میام ؛ پس چرا راهم را گم کرده ام و دارم به بیراهه میرم؟ مگه نمیگی دستم و میگیری ؛پس چرا دست خالی هستم؟ مگه نمیگی در لحظه لحظه زندگی با منی؛  پس چرا این همه مشکل ریخته رو سرم؟ مگه نمیگی با غم و غصه  بیگانه ای؛  پس چرا این همه غم دارم؟ مگه نمیگی با بودنم در کنارتان احساس آرامش میکنید ؛پس چرا چشمانم هر روز به یادت گریانند؟ مگه نمیگی دعا کنید تابیام ؛ روز وشب ذکر صلوات بر ورد زبان داریم و  دعای اللهم عجل را سر میدهیم پس چرا نمی آیی؟ مگه نمیگی ... آقا چقدر بگم که چی گفتی چقدر باید  از دل کوچیک و بیقرارم بگم که تواین دنیای تنگ و تاریک  هیچکس را ندارد آقا کمکم کن خودم را پیدا کنم  کمکم کن وقتی که جمعه میشه سفره دلم را  در کوی مهربانی ات باز کنم نه در کوی گناه؛ کمکم کن بگم اللهم عجل لولیک الفرج   کمکم کن از صمیم دل بخوانمت و برایت بگویم مولا جان لب روی لب می گذارم تا شاید صدایت را بشنوم  چشم به ستاره ها بدوزم و آنها را یکی یکی با انگشتانم بشمارم ؛ مولا جان بیا که زندگی را از نو شروع کنیم  بیا که می خواهم روی سرنوشت یک خط زرد بکشم بیا که چشمهایم نمی توانند تاآن سوی افق را ببینند  که نشانی از تو باشد . ای یوسف زهرا(س) روز ها هر لحظه می گذرند  اما از یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

  سلام.سلام ای غایب بی نشان ! ای بهانه ی تمام گریه هایم ! ای آقای ندیده ام!امشب دلم دوباره بیقراری می کند, ستاره می شمارد و سراغت را از ماه می گیرد,  اما گل های باغچه که بیقراری دلم را می بینند  به جای ماه جواب می دهند: « ما عمریست هر بهار به امید آمدنش خود آرایی و عطر افشانی می کنیم ولی با آمدن پاییز عمر ما به سر می آید و او نمی آید.» دوباره دلم ستاره می شمارد, ماه را می نگرد, گلهای باغچه را می بوید و می پرسد: « چرا دردهایم را درمانی, چشمهایم را بارانی و  قلب شکسته ام را مهربانی نیست ؟مگر نه این که آمدنت گلهای یاس و اطلسی را برای ما به ارمغان می آورد؟مگر نه این که نگاه نازنینت ناب ترین لحظه ها را نصیب دل شکسته ی ما می کند؟مگر نه این که دست شفابخشت تمام گریه ها را می خنداند؟پس چرا نمی آیی؟چرا عمریست ما را در حسرت یک لحظه دیدار جمال دلربایت گذارده ای؟اصلاً ای که خودت گفتی روزی خواهی آمد  و آن روز تمام قناری ها آواز می خوانند،  تمام غنچه ها می شکفند و تمام چشم ها از شوق بارانی می شوند!پس چرا نگفتی نخوانده طالبت می شوم، ندیده عاشقت می شوم و نیامده دلتنگ نبودنت؟ » ای آقای ندیده ام!تو تمام اشتیاق کُمیل من، تمام گریه های ندبه ی من و تمام دلتنگیه ای سَمات من هستی.پس بیش از این ما را چشم انتظار و بی قرار مخواه و با آمدنت نور صفا و صداقت و صمیمیت بر دلهای تاریک عالمیان بتابان   اى محبوب یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 129 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

    در اندیشه ی کودک فلسطینی ام که دیروز در میان هیاهو و غلغله ی  سرزمین اشغالشده اش جان می سپارد .حال اگر من می توانستم این جهان را از پلیدی پاک می کردم  و ستم وظلم ها را و اندیشه های بد را به یکجا خاک میکردم.  اگر می توانستم این جهان را از دو رنگی پاک می کردم  و صدای ناله ی طفلان بیکس را در میان خنده های  ظالمان خاموش می کردم . می توانستم ، گریه ها را ، ناله ها را ،  ضجه ها را به یکباره در میان دشت ها خاموش می کردم . ،امام من ! مولای من   وقتی بغض ناباور درد در حنجره ام زندانی است  وقتی واژه ها در پستوی خاطرات گرد گرفته اند ، وقتی زبانم از تکرار کلام عاجز است ، وقتی می توانم با چشمانم سخن بگویم ، به کلام احتیاج نیست. وقتی نگاه من با نگاه تو آشناست ، زبان احتیاج نیست . پس چشمانم را به تو می سپارم تا در وسعت روشن نگاهت ،  خاطرات سبز جوانی و کودکی ام را مرور کنم . باران تندتند به پنجره ی اتاقم می خورد ؛  و آسمان هرازگاهی با غرشش احساس وجود می کند  و دوباره به دنیا آمدنش را نوید می دهد. ابرها در دوردست متراکم هستند ،  دیگر در آسمان گوی زرین و منور را که هر صبحگاه با پرتوهای ملایمش ،  مرا از بستر بلند می کند ، نمی بینم .  نسیمی که در هوا متراکم شده است بوی بهشتی دارد.   بقیه ا... ، امروز جمعه است ،  روز موعود ، روز فرا رسیدن ، از راه رسیدن و دل های هزاران عاشق را مزین کردن ،  آرزوی یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 128 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

سلام برگل نرگسبه نام آن كه انسان را مسافر كاروان انتظار گردانيدسلام اى گل نرگس، اى كه شيرين ترين انتظار، انتظار توستو بهترين منتظر، منتظر توستمى توانم در يك كلمه پر معنا بگويم:گر عشقى هست و عاشقىنام تو معشوق و من عاشق و شيفته توأمدر انتظارت مى مانم و از خداى بزرگ مى خواهم كه ظهورت را نزديك گرداندما محتاج يك نگاه گذراى شما هستيم، زودتر ظهور كن و قلب رهبرمان را شاد گردانما و رهبرمان در انتظار تو مى مانيم.خدا كند كه بيايى و ما هم يكى از يارانتان باشيمبه جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیاط تو آکنده شود و می دانم ،  می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست  که قلبم را چنان وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.آقای من کرم کن و بر من بتاب ...   امروز هم از صبح منتظرت بودم. خانه دلم را آب و جارو كرده بودم براي تو. چشم هايم از پگاه، يكسره به در بود. گوش هايم را سپرده بودم به سمت هر صدايي كه ميتوانست نشاني از تو را به همراه داشته باشد. مي دانم قابل نيستم،اما خيلي دلم مي خواهد ببينمت؛ جمعه ها، همه جمعه ها،ديدگانم را به سمت آمدن تو مي دوزم؛ دلم نيز پيوسته سرك مي كشد تا ببيند چه هنگام مي آيي. گوش هاي من،صادقانه عاشق صداي تو هستند. نه من تنها؛كه همگان، انتظار ديدن روي تورا دارند. همه دوستت دارند. همه عاشق تو هستند. دنيا،بي تو فاقد گل و عطر معناست. اي پسرفاطمه؛مهدي جا یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 143 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

هر جمعه به جاده آبي نگاه مي كنم و در انتظار قاصدكي مي نشينم كه قرار است خبر گامهاي تو را براي من بياورد، گامهاي استوار و دستهاي سبزت را. اگر بيايي، چشمهايم را سنگفرش راهت خواهم كرد. تو مي آيي و در هر قدم، شاخه اي از عاطفه خواهي كاشت و قاصدكي را آزاد خواهي كرد. تو مي آيي و روي هر درخت پر شكوه لانه اي از اميد براي كبوتران غريب خواهي ساخت. صداي تو، بغض فضا را مي شكافد. فضاي مه آلودي كه قلب چكاوكها را از هر شاخه درختش آويزان كرده اند. تو با دستهايت بر قلبهاي شقايق ها رنگ سبز اميد خواهي زد و با رنگ پر معناي دريا خواهي نوشت:" به نام خداي اميدها"! تو مي آيي در حالي كه دستهايت پر از گلهاي نرگس است. تو دل سرد يكايك ما را با نواهاي گرمت آفتابي مي كني و كعبه عشق را در آنها بنا خواهي كرد. دست نوازش بر سر ميخك هايي خواهي كشيد كه باد كمرشان را خم كرده است. تو حتي بر قلب كاكتوسها هم رنگ مهرباني خواهي زد . تو مي آيي و با آمدنت خون طراوت و زندگي در رگهاي صبح جريان پيدا خواهد كرد... تو مي آيي اي پسر فاطمه ، يوسف زهرا يا مهدي. به اميد آن روز! دل من باز هم بهانه ميگيردقلب سرخ تو را نشانه ميگيردآسمان  دلم  بارانيستچشمهايم هواي گريه ميگيرد گشته ام  کوچه هاي  شهرم راشايد از تو نشاني تازه ميگيردآفتابم  چهره  افشا  کنحرفهايم  بوي شکوه  ميگيرد شايد آن روز که سهراب نوشت: تا شقايق هست زندگي بايد کرد...خبر یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

مي زنم باز قدم در كوچه هاي بي كسي، تا خبر آيد زتو؛از اين همه دل واپسي. مانده ام تنهاي تنها،توي اين ديار غربت، نه نشوني؛نه پيامي،دارم از بوي وصالت سوختم از شوق عشقت، كي ميدي به من نشاني؟ قَسَمت بدم به مولا؟؟ كه بياي يه شب به خوابم. آخه مُردَم از جدايي!؟ ديگه بَسه بي قراري... یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 146 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30

 -ياصاحب الزّمان،چگونه است كه پدري مهربان چون تودارم؛ اما احساس يتيمي مي كنم؟ بگو به آن مي گويد به يك گل كي بهار آيد                                         گل نرگس جهاني راگلستان مي كند ـ نمازت كه تمام شدسجاّده را به شهادت بگير كه هيج نمازي را بي دعاي بر فرج او تمام نكرده اي. - امروز روز خوبي است زيرا آن را با صدقه براي مولايم آغازكرده ام. - امام زمان(عج)تو را دعا مي كند،تو براي او چه مي كني؟؟؟ - آنگاه كه بغض گلويت را گرفت،آنگاه كه احساس دلتنگي كردي همراه با ملائك بخوان؛ اللّهم كن لوليك الحجه بن الحسن يك چشم زدن غافل ازآن شاه نباشيد      شايدكه نگاهي كندآگاه نباشيد - مولا جان دعايمان كنيدتا زينت شما باشيم نه مايه شرمساريتان. - اگردنيارا خورشيدي روشن خواهد كردبه آن معني نيست كه تا آمدن خورشيدنوراني در تاريكي بنشينيم.    اي پدر مهربان، اي امام رئوف ازنگاه محبّت آميزت مارا محروم مدار بي تابي بي قرار توام و در دل تنگم گله هاست ...آه بي تاب شدن عادت كم حوصله هاست مثل عكس رخ مهتاب كه افتاده در آب؛ در دلم هستي و بين من و تو فاصله هاست آسمان با قفس تنگ چه فرقي دارد؟ بال وقتي قفس پر زدن چلچله هاست. باز مي پرسمت از مسئله ي دوري و عشق، وسكوت تو جواب همه ي مسئله هاست یااا صاحب زمان...ادامه مطلب
ما را در سایت یااا صاحب زمان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohoor313yaar بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 27 آذر 1396 ساعت: 20:30